نوعی ضمیر ناخودآگاه قومی یا ملی افراد یک قوم یا ملت را به طور ذهنی به هم پیوند می دهد و از راه تاریخ، فرهنگ و معتقدات فکری و جز آن نسل به نسل منتقل می شود.

به عقیده کارل گوستاو یونگ، اسطوره را همین «ناخودآگاه جمعی» می سازد. علت این که افراد یک قوم دارای اساطیر مشترکی هستند، وجود همین ناخودآگاه جمعی است. البته همچنان که انسان به ضمیر ناخودآگاه خود آگاهی ندارد، افراد قوم هم معمولاً به وجود این نفس مشترک آگاه نیستند ولی وجود همین سرچشمه پنهان، موجب بوده و هست که گروهی یا جماعتی اسطوره ها را کمابیش شبیه و یکسان دریابند.

به طوری که دیده می شود، ضمیر ناخودآگاه -که به عقیده فروید مخصوص افراد است- توسط یونگ به قوم یا ملت نیز منتقل می شود. یعنی یک قوم یا ملت در مجموع دارای نوعی ضمیرناخودآگاه هستند.



در نظر اکثر اسطوره شناسان، اسطوره ناخودآگاه ساخته می شود. اما به عقیده یونگ، اسطوره را ضمیر ناخودآگاه جماعت می سازد نه فرد. از آن جا که «نفس مشترک» بنا به این عقیده از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شود پس اصل و جوهر اسطوره نیز از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شود. بدین ترتیب، ذهن ناخودآگاه ما نیز به اندازه نیاکان مان اساطیری است.

بنا به این نظر معنای راستین اساطیر در ناخودآگاه جمعی و در ضمیر ناخودآگاه پنهان است و پیش از آن که امری اجتماعی باشد، امری روانی و باطنی است.

اسطوره خبر، حکایت یا روایتی است که معمولاً نشانه ای از نوعی اعتقاد مابعد الطبیعی و نوعی جهان بینی در دوره ای است که فرهنگ سینه به سینه منتقل می شد.

برای شناخت عمیق فرهنگ یک ملت نمی توان از اساطیر آن بی خبر بود. ادبیات فارسی به ویژه در عرفان و حماسه، در بسیاری از مفاهیم به نحوی جدایی ناپذیر به اساطیر کهن ایرانی پیوسته است.

پاره ای از اسطوره ها مثل افسانه سیمرغ به حماسه و عرفان راه یافته است ولی هرجا به نحوی و با معنای خاص خود.

 

برداشتی از کتاب درآمدی به اساطیر ایران، نوشته شادروان شاهرخ مسکوب، ویراسته علیرضا جاوید، چاپ اول 1394، ناشر: انتشارات فرهنگ جاوید